درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا



یکی از دوستان پرسیدند که چرا فقط در مشرق زمین، سخن از بعثت پیامبران بوده است و در مغرب زمین سخن از بعثت پیامبران نبوده است  و کسی ادعای پیامبری نداشته است؟

در پاسخ به این پرسش سخنان گوناگونی گفته اند که متاسفانه بسیاری از پاسخ هایی که ارائه شده است پاسخ های دقیق و درست و مناسبی نیست.

آنچه به صورت خلاصه می توان در این باره ارائه کرد این است که:

اعتقاد به پیامبری و بعثت پیامبران تنها در بخش‌هایی از مشرق زمین وجود داشته است و در فرهنگ پیشینِ مغرب زمین، مفهوم بعثت و پیامبران الهی وجود نداشته است و آن ها عالم معنا و عالم ملکوت را به عالم عقول تعبیر می کردند و در واقع اگر در فرهنگ اسلامی و برخی فرهنگ های دیگر از عالم ملکوت و عالم وحی  و عالم فرشتگان از آن عالم سخن به میان آمده است در اندیشه یونان باستان از عقول ده گانه و عقول مجرد  که واسطه های فیض محسوب می شده اند سخن به میان آمده است. به بیان دیگر، آنچه در خاور میانه به آن وحی گفته می شد در فرهنگ هایی همچون یونان باستان به "خرد ناب" و "عقل محض" نسبت داده می شد. حکمای یونان به جای اینکه خود را "صاحب وحی" بدانند خود را صاحب حکمت و خرد می دانستند و ادعای نبوت و رسالت نداشتند، زیرا چنین مفهومی در فرهنگ ایشان وجود نداشت.

از این رو، در برخی از روایات مذهبی، رسیده است که امامان (ع) به سخنان برخی از فیلسوفان همچون ارسطو استشهاد کرده اند(1) و یا افلاطون را ستوده اند(2) هرچند روایات مذهبی نیز واقعا مختلف و دارای محتواهای ضد و نقیض در این باره است.

-------------------------------------------

(1)   ر.ک: توحید مفضل

(2)   بحارالانوار، ج10، ص 172


 

یکی از معضلات افرادی که عذری دارند و نمی توانند روزه داری کنند خوردن و آشامیدن در ماه رمضان در مجامع عمومی است. به طور مسلّم، کسی که به عنوان مثال، مشکل کلیوی دارد و باید آب بنوشد، یا زخم معده دارد و باید هر دوساعت چیزی بخورد تا به هنگام ترشح اسید معده، معده اش خالی نباشد، عقلا و شرعا ناگزیر به خوردن  و آشامیدن است و عقلا و شرعا حق ندارد که به خودش آسیب برساند.

 متاسفانه بارها همه ما دیده ایم که بسیاری از روزه داران، به سبب آگاهی اندک، چنین می پندارند که حکم شرعی این است که به طور کلی نباید کسی در ماه رمضان در انظار عمومی چیزی بخورد و بنوشد؛ در حالی که اصلا چنین حکمی به صورت مطلق وجود ندارد.

آنچه حکم شرعی و قانونی است این است که کسی حق ندارد آشکارا عمل حرامی را در جامعه انجام دهد، اما از آنجا که شرع دستور داده است که مسافر روزه نگیرد و همچنین شرع دستور داده است که شخصی که بیمار است یا خوف دارد که اگر روزه بگیرد مریض شود، نباید روزه بگیرد و از آنجا که بر اساساصلِ فقهیِ "صحتِ عمل مسلم" اَعمال مسلمانان باید حمل بر وجهِ شرعی شود، نه حمل بر وجهِ حرام، از این رو روزه داران عزیز باید توجه داشته باشند که با کسی که در ماه رمضان چیزی می خورد یا می نوشد  و معلوم نیست که عذر شرعی دارد یا خیر، نباید برخورد شود. حتی تجسس کردن در مورد اینکه عذر شرعی دارد یا ندارد از نظرشرعی، جایز نیست و حرام است.


در زمان ما شایع شده است که می گویند خیال ها و آرزوهای خوب داشته باشید، تا به خواسته‌های خود دست یابید. گرچه این سخن اجمالا درست است اما برخلاف آنچه افراد سطحی نگر پنداشته اند، به این معنا نیست که اگر کسی چیزی را آرزو بکند و به آن فکر کند حتما به آن خواسته دست می یابد. در اینجا برای فهم درست و عمیق این سخن، لازم است که به چند نکته اشاره کنم:

نکته اول این است که اجزای جهان پیوسته در حال جذب و دفع اند و هیچ لحظه ای نیست که جهان و اجزای جهان بدونِ جذب و دقع باشد؛ اما در جذب و دفع، خیال ها و آرزوهایی که ما آن‌ها را در ذهن خود می پرورانیم تاثیر قاطع و حتمی ندارند؛ یعنی -به اصطلاح اهل حکمت- خیال های خوب و آرزوهای افراد علتِ نامه برای تحققِ آن‌ها نیستند .

 به بیان دیگر، این طور نیست که آرزوهای خوب و تمرکز ذهنیِ روی آن ها به طور حتمی، موجب تحقق و وقوع آن‌ها شوند؛ بلکه اگر از منظر اهل حکمت بخواهیم این موضوع را تحلیل کنیم، باید بگوییم که آرزوهای خوب و تمرکز ذهنیِ روی آن ها به اصطلاح، مقتضی برای تحقق  آن‌ها است و مقتضی وقتی اثرگذار است که مانعی برای تاثیرگذاریِ مقتضی وجود نداشته باشد. 

ابتدا لازم است قاعده "مقتضی و مانع" را با یک مثال توضیح دهم تا موضوع روشن شود. به عنوان مثال، برای روشن شدنِ آتش و روشن ماندنِ آتش باید اکسیژن و سوخت موجود باشد؛ اما اکسیژن و سوخت علت تامه و علت قطعی برای  روشن شدن و روشن ماندن آتش نیست بلکه مانع نیز نباید وجود داشته باشد. به عنوان مثال، وزیدن باد شدید مانع روشن شدن و روشن ماندنِ اتش است. 

قاعده مقتضی و مانع در مورد خیال ها و آرزوهای افراد برای جذب آن‌ها و تحقق آن ها، صادق است؛ یعنی انسان با خیال های مثبت و حرکت در مسیر آن‌ها در صورتی که مانعی قدرتمند و شکست ناپذیر در میان نیاید به خواسته های ممکنِ خود می رسد؛ اما اگر مانعی قدرتمند و شکست ناپذیر وجود داشته باشد انسان به آروزها و خیال هایی که در سر می پروراند و در مسیر آن حرکت می کند نمی رسد. پس از منظر اهل حکمت، خیال های خوب و تمرکز ذهنیِ روی آن ها و حرکت در مسیر آن ها، مقتضی برای تحقق آن خیال ها و آرزوها است اما خیال های خوب علتِ قطعی برای تحقق آن ها محسوب نمی شوند.

نکته دوم که لازم است یادآوری شود این است که مقصود از جذبِ خواسته ها با خیال های مثبت این است که ما با خواسته ها و آرزوهایمان از نظر امواج، هماهنگ باشیم تا آن ها را جذب کنیم و  آن ها نیز جاذبِ ما باشند. در فیزیک کوانتوم ثابت شده است که همه چیزها علاوه بر وجود ذره‌ای و مادی، دارای موج نیز هستند و آنچه در جذب ها و دفع ها تاثیرگذار است موج هایِ هرچیز است.

نکته سوم این است که از منظر عرفانی، هرکسی که در جهان زندگی می کند دارای حقیقت و حدّی معنوی است که این حدّ و این حقیقتِ معنویِ پیش از تولدش در هستی بوده است و بعد از مرگ نیز باقی می ماند . این حقیقتِ معنوی دارای استعدادهایی است.


 استعدادهای هر حقیقتِ معنوی از طریق جذب اموری که متناسب با استعدادهایش و سبب شکوفاییِ استعدادیش است تحقق پیدا می کند و آنچه متناسب با استعدادهایش نیست جذبِ او نمی شود و او نیز نمی تواند آن ها را جذب کند؛ و البته، پارامترِ زمان نیز در جذب و دفع امور نباید نادیده گرفته شود؛ یعنی ممکن است ما استعداد جذب چیزی را در حال حاضر نداشته باشیم، اما به فرض، فردا یا یک ماه بعد، یا یکسال بعد، یا ده سال دیگر استعداد جذب آن را داشته باشیم. از حقیقت و حدّ معنویِ هرکس و استعدادهایِ آن در اصلاح عارفان به عین ثابته تعبیر می شود.

 https://t.me/alishalchiannazer


متاسفانه، دقت کافی در تشخیص صحت و سقم روایاتِ و همچنین در فهم احادیث معتبر نشده است. بنا گذاشتن بر روایاتی که مشهوراما غیر معتبرند پیامدهای وحشتناکی را در پی داشته است. به عنوان مثال، باور بسیاری از مومنان این است که پیامبر و امام سایه ندارد و برای این باور خود به دو روایات، استدلال می کنند اما چند نکته لازم است که مورد عنایت قرار گیرد:

<!-- 1- یکی از این دو روایت ضعیف است به سبب وجودِ راویِ مجهول الحالی با نام "علی بن معبد"؛ و در  سند روایت دیگر  علی بن فضال (علی بن حسن بن فضال) است که از نظر جمعی از عالمان شیعه، فطحی مذهب بوده است و در مذهبش انحراف وجود داشته است. (ر.ک: خلاصة الاقوال علامه حلی؛ و تنقیح المقال و .)

<!--2- به نظر محققانی همچون شیخ انصاری، خبر واحدی که از طریق راویان موثق نقل شده باشد و قطعی الصدور نباشد فقط در احکام معتبر است و در امور اعتقادی، خبر واحد حجیت ندارد زیرا بسیاری از احکام ظنی الصدور است و کنار گذاشتن خبرهای واحد، سبب تعطیل احکام می شود؛ اما در جزئیات امور اعتقادی ضرورتی ندارد که ما اعتقادی بر اساس دلیل غیر قطعی برای خود داشته باشیم و خلاصه نباید با استناد به خبر واحد، اعتقادی را ما برای خودمان بنا کنیم؛ زیرا این کار به منزله ساختن ساختمانی بزرگ بر روی ستونی ضعیف است.

<!-- 3-هر روایتی که با آیه قرآن و با ادله قطعیِ عقلی منافات داشته باشد مردود است؛ و به حکم عقل، هر چیزی که وجودِ جسمانی داشته باشد دارای سایه است. در ضمن، آیه 48 از سوره "نحل" تصریح می کند که چیزی که وجود مادی داشته باشد سایه دارد.

<!-- 4- اگر پیامبران و امامان سایه نداشتند، قطعا مردم متوجه این فرق می شدند و به ایشان ایمان می آورند و شبهه ای برای کسانی که با ایشان روبرو می شدند باقی نمی ماند اما می دانیم که در زمان حیات پیامبران و ائمه (ع)، اکثریت مردم به ایشان نمی آورند و گاهی از ایشان، معجزه مطالبه می کردند؛ و اگر ایشان سایه نداشتند، آن ها سایه نداشتن خود را معجزه قلمداد می کردند.

<!--5 - اگر پیامبران و امامان سایه نداشتند، الگوی مناسبی برای توده مردم نبودند؛ زیرا الگو باید از سنخ مردم باشد و فقط در جنبه  معرفت بالاتر از دیگران باشد. در آیه آخر سوره "کهف" نیز تصریح شده است که پیامبر(ص) بشری همانند شماست ولی به او وحی می شود. 


متاسفانه به اشتباه،  افرادی که نگرش عمیقی ندارند بر اساس سطحی نگری، گمان می کنند که رعایت عدالت به معنای رعایت تساوی است؛ در  حالی که همیشه رعایت تساوی به معنای رعایت عدالت نیست، بلکه گاهی رعایت تساوی ظلم محسوب می شود.

از آنجا که افراد مختلف استعدادهای مختلف و شرایط جسمی و روحی مختلف دارند بنابراین نمی توان حکم یکسانی در مورد ایشان- چه در تشویق ایشان و چه در تنبیه ایشان و چه در گماشتن ایشان به کاری- در نظر گرفت؛ و اگر حکم یکسانی در مورد همه افراد شود، این کار نه عادلانه است و نه حکیمانه. عدالت و حکمت اقتضا می کند که  در مورد هرکسی با توجه به استعدادها و  شرایطی که دارد حکمی متناسب  در نظر گرفته شود.

به عنوان مثال،  اگر صاحب کار به کارگری که کمتر تخصص دارد و یا  در کار کمتر زحمت کشیده است برابر کسی حقوق بدهد که تخصص زیادی دارد  و یا بیشتر از کارگران عادی کار کرده است  او عدالت را رعایت نکرده است.

اگر در زمین فوتبال قرار باشد که بازیکنان های مختلف به نوبت در پستِ دروازه‌بانی یا دفاع یا حمله قرار گیرند در اینجا نه عدالت رعایت شده است ونه حکمت؛ زیرا استعدادهای افراد مختلف است.

اگر خوب دقت کنیم می بینیم که نظام جهان بر پایه تساوی نیست، بلکه بر پایه گوناگونی‌ها است. ساختار بدن ما نیز با وجود هماهنگیِ فراوانی که میان اعضای بدن وجود دارد، بر پایه گوناگونی است؛ و اگر تفاوت و گوناگونی در بدن ما و در جهان وجود نداشت، نه جهانی بود، و نه حرکت و پوپایی در آن مشاهده می شد؛ زیرا هر سیستمی بر پایه تفاوت ها و گوناگونی ها حرکت و پویایی دارد، و البته از آنجا که هر چیزی عوارضی در این جهان دارد، همین  اختلاف ها در عین حال که سبب حرکت سیستم و رشد و پویایی آن می شود گاهی سبب بروز تعارض ها و ضدیت ها و کشمکش ها نیز می شود و قطعا همین ضدیت ها و کشمکش ها نیز اگر درست مدیریت شود، سبب رشد سیستم می شود؛ همان طور که وقتی ویروس وارد بدن می شود هرچند سیستم ابتدا  قدری مختل می شود؛ اما با بهبودی بیمار، قدرت دفاعی بدن در مقابله با ویروس ها بیشتر و بهتر می شود.

در بدن ما زحمت حرکت روی پاها است و  از سوی دیگر اگر قلب نباشد خونرسانی به پاها و سایر اعضای بدن مختل می شود و بدن قادر به حرکت نیست همان طور که اگر ریه نباشد اکسیژن به مغز و سایز اعضای بدن نمی رسد و سیستم بدن مختل می شود و مغز نیز بدون اکسیژن و بدون خون قادر به فعالیت نیست و نمی تواند دستورهای لازم را به اعضای مختلف بدن  از طریق سیستم عصبی مخابره کند. خلاصه سخن اینکه، بدن ما بسیار گوناگون است و اعضای یکسانی در بدن نیست و  اعضای مختلف نیز هر یک عملکرد مختلفی دارند اما این اعضای مختلف  و عملکردهای مختلف در کنار هم  سیستم بدن را  فعال و پویا نگه می دارند و هیچ عضوی از بدن نه به عضوی دیگر حسادت می کند و نه به حال آن غبطه می خورد  اما اگر یک عضو یا حتی یک سلول کار خود را به درستی انجام ندهد و طغیان کند یا در کار خود سستی کند در این صورت همه مجموعه بدن به تدریج مختل می شود.

ایستم نیز بر پایه  گوناگونی پویا است و اگر بخشی از ایستم حذف شود یا بخواهد کار دیگری انجام دهد ایستم به هم می ریزد.

بنابراین، متوجه شدیم که نظام جهان بر پایه تساوی در ویژگی ها و تساوی در فعالیت ها نیست؛ بلکه بر پایه  تناسب و هماهنگی است و بر این اساس است که هر کس و هر عضو از اعضای جهان باید به بهترین وجه، کاری را که متناسب با استعدادهایش است انجام دهد؛ و اگر در هرجای جهان هر سیستمی مختل شود، به  این سبب است که برخی از اعضای سیستم به وظیفه خود درست عمل نمی کنند؛ همان طور که در سرطان نیز همین اتفاق می افتد.

 


اغلب عالمان علوم دینی به گونه ای سرکوب کردنِ نفس را امری پسندیده می‌دانند؛ و فقط تاکید می‌کنند که ریاضت‌هایِ غیر شرعی حرام است، و تنها در حیطه ای که شرع اجازه داده است باید به مبارزه با نفس و سرکوب نفس پرداخت؛ اما از نظرعارفِ وحدت وجودی، کشتن نفس و سرکوب کردن نفس کاری غیر اصولی و غلط است؛ زیرا نفس نیز از مظاهر حضرت حق است و هیچ چیز در این جهان بد نیست، بلکه باید هرچیزی به جا، و به اندازه، مورد استفاده قرار گیرد؛ و قوای نفسانی نیز از این قاعده مستثنا نیست.

ذکر این نکته نیز ضروری است که کشتن نفس، یا سرکوب نفس از نظر عارفِ وحدت وجودی بی فایده است؛ زیرا نفس نمی‌میرد و سرکوب نفس نیز به صورتِ موقتی مفید است؛ اما وقتی نفس سرکوب می‌شود، آثار نامطلوب این فشار در جایی دیگر خودش را نشان می‌دهد. افرادی که چاق اند و میل به خوردن دارند اگر برنامه ای اصولی برای کم شدن میزان جذب بدن ایشان، به آن‌ها داده شود، کاری اصولی و خوب است؛ اما اگر این گونه افراد ناگهان خوراکِ خود را به صورت افراطی تعطیل کنند، از نظر روحی، زود خسته می‌شوند و از پا درمی‌آیند؛ و وقتی پرهیز را بشکنند، ناگهان با افراطی بیش از همیشه، به خوردن رو می‌آورند؛ ضمن اینکه در زمان پرهیزهای افراطی و کلی، با کج خلقی و رفتارهای ناشایست، خودشان و دیگران را آزار می‌دهند.

در مورد خودسازی نیز، قضیه همین گونه است. نفس انسان باید با ملایمت و تدریج و با برنامه ریزی تربیت شود؛ چون کشتنِ نفس ممکن نیست و سرکوب نفس نیز موقتی است و در جایی دیگر، و موقعیتی دیگر، نفس سرکشی خود را نشان می‌دهد.

 


همان طور که محی الدین و بزرگان دیگر تصریح کرده اند جهان ما را با این همه تفاوت ها و گوناگونی ها، تمایزها به وجود آورده است، نه وجوه اشتراک. از این رو، تا جایی که کسی تعدی و به حقوق دیگران نکرده است، لازم است که به اختلاف نظرو اختلاف سلیقه او احترام گذاشت و آن ها را به رسمیت شمرد.

همه مردم دنیا با توجه به اختلاف در ویژگی هایشان، هرگز نمی توانند نگرش های یکسانی داشته باشد و تلاش برای یکسان کردن نگرش های افراد تلاشی بیهوده است و هرگز امکان ندارد و نخواهد  داشت که همه مردم دنیا در جزئیات ، نگرشی همانند یکدیگر پیدا کنند.  

از این رو، عارف هرگز نمی کوشد که نگرش خود را به دیگران تحمیل کند و حتی نمی کوشد که همه سالکان نگرشی همانند یکدیگر داشته باشند وهمانندِ یکدیگر عمل کنند. اگر ما بکوشیم که دیگران را در نگرش و رفتار مانند خود کنیم، در واقع نظام هستی را نشناخته ایم.

 اراده ای که بر جهان حاکم است هرگز اراده ای در جهت یکسان سازی نگرش ها و رفتارها ندارد و اگر نگاهی به جهان و پدیده ها و موجودات جهان بیفکنیم می بینیم که اراده حاکم بر آن چنین می خواهد که اراده های مختلفی در جهان وجود داشته باشد .

بنابراین، همان طور که در بدن ما قلب کار خود را انجام می دهد و چشم و گوش و زبان و . هر یک به کار خود مشغول اند و هر کدام کارِ مناسبِ خود را انجام می دهند و در کنار یکدیگر با وجود اختلاف در رفتارها ، همانند چند دوست، زندگی مسالمت آمیز دارند، ما نیز باید بیاموزیم که با وجود اختلاف نظرها و اختلاف رفتارها ، در کنار یکدیگر با مسالمت و دوستی زندگی کنیم و از تحمیل نظر خود و رفتار خود به دیگران بپرهیزیم و نسبت به کسانی که نگرش و رفتاری همانند ما ندارند نگاه تحقیرآمیز نداشته باشیم.


انواع دعا از دیدگاه محی الدین، ابن عربی

 

بسیار از اوقات همه ما دیده ایم و تجربه کرده ایم که خدا را می خوانیم، اما دعای ما مستجاب نمی شود. به عنوان مثال، دعا می کنیم بیمار ما شفا پیدا کند اما شفا پیدا نمی کند و. . بسیاری از افراد در دریا یا خشکی و در زمین یا در هواپیما گرفتار شده اند و با حال اضطرار خدا را خوانده اند، اما دعای آن ها اجابت نشده است. راز این موضوع چیست؟

امام العارفین برای تبیین این موضوع در کتاب فصوص الحکم دعا را در یک تقسیم بندی سه نوع می داند و در این تقسیم بندی اشاره کرده است که چرا برخی دعاها همان گونه که شخص دعا کرده است، به اجابت نمی رسد.

 سه نوع دعا که محی الدین به آن ها اشاره می کند از این قرار است:

الف- دعای لفظی؛ خواه آن را به زبان بیاورد و آشکارا بگوید، و خواه آن را از دل بگذراند. این نوع دعا  هرچند در عرفانِ عملی کارکردهایی دارد، اما نسبت به دو نوع دیگر دعا سطحی تر است.

ب- نوع دوم دعا همان دعا کردن با زبانِ حال است. به عنوان مثال، کسی تشنه یا گرسنه است و در پی یافتن غذا می رود؛ یا کسی بیمار است و در پیِ درمان می رود . لازم به ذکر است که ممکن است هیچ دعای لفظی همراه دعا با زبانِ حال نباشد. این نوع دعا نیز همیشه عیناً به اجابت نمی رسد؛ یعنی افراد بسیاری بوده اند که گرسنه یا تشنه بوده اند و در پیِ آب یا غذا رفته اند، اما آن را نیافته اند و مرده اند و افرادی بوده اند که در پیِ درمانِ بیماریِ خود بوده اند و بهبودی نیافته اند.

ج- نوع سوم دعا همان دعا با زبانِ استعداد است که اجابت آن قطعی است. اگر در وجود کسی استعدادی باشد، آن استعداد از حضرت حق می طلبد که آشکار شود و به ظهور برسد. البته ، استعدادهایی که در درونِ هر کس است مجال و زمانی برای آشکار شدن دارد. به عنوان مثال، استعداد بلوغ در کودک مجال و زمانی دارد و این طور نیست که کودک 5 ساله  استعداد بلوغ را داشته باشد.

بنابراین، هرگاه دعای لفظی و دعایی که با زبان حال ما انجام می دهیم مطابق با دعا با زبانِ استعداد باشد، دعای لفظی و دعای با زبان حالِ ما به پیرویِ دعای با زبانِ استعداد، به اجابت می رسد؛ اما اگر دعای لفظی و دعا با زبانِ حال مطابق با دعا با زبانِ استعداد نباشد، در این صورت دعایِ لفظی و دعا با زبانِ حال نیز نمی تواند مستجاب شود.

هرچند دعایِ لفظی و دعا با زبانِ حال نشانه قطعی بر این نیست که شخص اکنون استعدادِ آنچه را که درخواست می کند دارد، اما دعا نکردنِ لفظی و دعا نکردن با زبان حال و به طور کلی اینکه کسی خواهان فضیلتی نباشد اغلب نشانه خوبی نیست؛ یعنی اگر کسی به عنوان مثال، در پی کسبِ  فضایل نیست این درخواست نکردن، اغلب حاکی از این است که فلان استعداد در او نیست، یا حداقل فعلا مجالِ ظهور فلان استعداد در او نیست.

 


پس از نوشتن مطلبی که تقدیم مخاطبان عزیز کردم به خاطر نگارنده  رسید که در این نوشته مقصود از فرشته و شیطان را از منظر عرفانی بازگو کنم.

از منظر عرفانی، هرچیزی که عامل و سببِ تحقق کاری مثبت باشد فرشته محسوب می شود؛ خواه آن سبب از اسباب معنوی باشد و خواه از اسباب مادی.

بنابراین، از منظر عرفانی کسانی که حضرت یوسف (ع) را از چاه بیرون آوردند  نسبت به نجات یوسف (ع) فرشته محسوب می شدند؛ زیرا کارگزار فرمان الهی بودند، هرچند خود نمی دانستند.

فرشتگان از منظر عرفانی انواع و مراتب مختلفی دارند. تعبیر فرشته شامل نیروهای موجود در هستی و همچنین در انسان می شود. خورشیدی که سبب بخار شدن آب دریا و سبب به وجود آمدن ابر و باران است فرشته محسوب می شود.

دارویی که سبب بهبود بیمار می شود فرشته است. خیال و اندیشه مثبتی که حالِ روحی شما را خوب می کند فرشته است. وقتی شما به دوست خود کمک می کنید برای او نقش فرشته را ایفا می کنید.

از منظر عرفانی، همه قوای مادی و معنوی جهان و همه موجودات جهان که کارگزار کاری مثبت در جهان هستند فرشته محسوب می شوند؛ خواه در عالَمِ مُلک (عالم جسمانی و عالم محسوسات) باشند و خواه در عالم و معنوی.

از منظر عرفانی اگر کسی و چیزی سببِ کاری منفی باشد یعنی سبب رنج و بیماری و نقص یا سبب کاری زشت و . باشد شیطان نامیده می شود. بنابراین هرکس و هرچیزی که سبب بیماری یا سبب گمراهی و یا سبب نا امیدی یا سبب آزار کسی  شود شیطان محسوب می شود و از این رو تعبیر شیطان به صورت جمع (شیاطین) نیز به کار می رود.

https://t.me/alishalchiannazer


کتابِ  "سلوک ما " در واقع، دفاعی مستدل و مستند از  عرفان و از روش و منش عرفانی است.  با وجود اینکه از قرن ها پیش، کتاب های متعددی به صورت مستقل در رد عرفان نگاشته شده بود اما تاکنون کتابی مستقل  در دفاع از عرفان و نگرش عرفانی تالیف نشده بود. نویسنده، علی شالچیان ناظر(پژوهشگر معارف اسلامی و همچنین پژوهشگر مطالعات عرفانی) دراین کتاب به منظور دفاع از عرفان و روش و منش عرفانی از آیات و روایات و از دلایل قابل قبول برای مخالفان عرفان، استدلال های فراوانی را ارائه کرده است . در نگارش این اثر از  حدود 350  منبع استفاده شده است. نویسنده بحث ها را در قالب گفتگو میان دو شخصیتِ فرضی (عماد الدین و رادمنش) که یکی مخالف روش عرفانی و دیگری موافق روش عرفانی است پیش می‌برد و در پاورقی به منابع هر استدلال اشاره شده است. درلابلای مباحث نویسنده با استدلال های فراوان،پرده از حقایق فراوانی برمی دارد که پیش از این مورد توجه قرار نگرفته بود. نویسنده در پیشگفتار کتاب اشاره کرده است که  در جوانی  از مخالفان سرسخت عرفان بوده است و سپس با  کنار گذاشتن تعصبات و  بادقت نظر و سلوک، دریافته است که مخالفانِ عرفان بر اساس تعصب و  با پیش فرض و پیش داوری به مخالفت با روش و منش عرفانی پرداخته اند.


برای اطلاع بیشتر در مورد کتاب و ناشر :  http://www.soloukema.blogsky.com/



تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

TheFeelingS بت قشقایی آینه کنسول، آینه قدی،آینه چراغ دار،آینه گریم،آینه لامپ دار خلاصه کتاب حقوق مالکیت فکری میرحسینی بهترین ها فواره آب نور رسام